بهانه ای برای نوشتن
بهانه ای برای نوشتن

بهانه ای برای نوشتن

اشک سبز من...

می گریم... 

 

گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب

گر پدر مرد، تفنگ پدری هسـت هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند

توی گهواره چوبی پسری هست هنوز

آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان

دل دریایی و چشمان تری هست هنوز 

 

                                               دکتر زهرا رهنورد 

 

 

 

پینوشت:   

- می گریم... بر قداست اسلامی که این روزها لقلقه زبان مقدس مآبان گرگ صفت است...  

- این روزها دیگر «دستانمان» سبز نیست! «چشمانمان» سبز است...