بهانه ای برای نوشتن
بهانه ای برای نوشتن

بهانه ای برای نوشتن

عجیباً غریباً!




ارواح بسیاری به اینجا رفت و آمد کرده اند

 اینجا... در «تنهـــــا قلمرو فرماندهی من»!

بعضی رفتنی شده اند و برخی دیگر ماندنی. جای پاهای بسیاری در اینجا قابل کنکاش است. لکن هیچ جسمی تا کنون امکان راهیابی به این مکان را نداشته است...

حال گویند که بنا بر خارق العاده ترین واقعه ی بشری، چنین امکانی فراهم شده است! «موجودی» این حوالی آرام گرفته است، گرچه شنیده شده است که با کمی احساس الفت به محیط، چنین آرامشی به سادگی رخت بر می بندد و البته در خبر است که این موجود، تا کنون روح خود را نیز به همراه آورده است. بنابراین می توان از دیدگاه میکروسکوپیک و کاملا منطقی، دو روح را در دو بدن و از دیدگاه ماکروسکوپیک و البته کمی سرگیجه آور، همان دو روح را در یک بدن جست!!!

اینجا... در «تنهـــــا قلمرو فرماندهی من» که باروهایش تا خــــــــدا بالا رفته است...


پی نوشت: برخی وقایع دنیوی حتی اگر 255 بار در دقیقه هم تکرار شوند، تکراری نمی شوند.