قرمز کشیدند عاشورا را!
شاید آبی باشد!
شاید آسمان از آن روز آبی تر شد!!
باز محرم
و باز تکرار حدیث جنجالی جدال نه بر سر ماندن که از سر عشق برای احیای باورهایی که رنگ فراموشی شان پرده ای بود بر نیکی و جلوه ای بر تیرگی!
و باز حسینع می رود
می ایستد
می جنگد
شهید می شود
و...
شگفتا که روایت تلخ عاشورا و عاشورائیان را تاریخ هر روز به خویش می بیند
- ظالم و مظلوم-
- نیک و بد-
- رفتن و ماندن-
اما تنها یکه تاز این صحنه در اذهان عاشوراست!
و همه می گریند
- شاید- بر حسینع و مظلومیتش...
و محرم هر سال یک بار می آید
و کاش فقط یکبار - برای همیشه- عاشورا را نه به خاطر شهادت بهترین ها به دست منفورترین ها که بر سستی گامهای خویش می گریستیم که پس از عبور قرنها هنوز «هل مِن ناصِر یَنصُرنی؟» را می شنویم و پاسخی نمی دهیم!
که حسینع را هنوز یاوری نیست در نبرد با همه گیر شدن کج فهمی های بیگانگان آشنا نما.
که حسینع با یزید نجنگید!
با دنیای غلط باورهای روزمره کنونی ِ یزیدی جنگید!
باورهایی که تنها هفتاد و دو تن به غلط بودنشان ایمان داشتند! ( و شاید امروز آن اندازه هم نه!! )
عاشورا تلنگری است هر ساله!
بیندیشیم
و
بگرییم!
نه بر یادآوری صحنه های جگرسوز عاشورا...
که بر فراموشی حقی که یارای مقابله اش با این همه باطل نیست!
پی نوشت:
نی نوا( لاشریکستان هر روز به روز می شود)
و اما تو ای حسینع
برام در مورد عکس وبلاگتون بنویسید
این روزها، با حضورت،
دلگرمم خواهی کرد ...
پس، منتظرم.
هدیه ای ناقابل هم دارم.
التماس دعا ...
یا ابالفضل العباس،
یا حسین
سلام عزیز
چه زیبا نوشته ای :
کاش فقط یکبار - برای همیشه- عاشورا را نه به خاطر شهادت بهترین ها به دست منفورترین ها که بر سستی گامهای خویش می گریستیم که پس از عبور قرنها هنوز «هل مِن ناصِر یَنصُرنی؟» را می شنویم و پاسخی نمی دهیم!
کاش ...
ممنونم از حضور سبزت
...
و حسینم،
آزاده ترین مرد خدا بود ...
و افتخار می کنم که کشورم با تمام مشکلاتش،
منو با حسین آشنا کرد.
سلام.
زیبا نوشته بودید
منم هر وقت زیارت عاشورا رو به غیر از روزهای محرم میخوندم این سوال برام بود که چرا میگیم :و هذا یوم فرحت به آل زیاد و ...
در حالی که اونروز که عاشورا نبوده
خودم به جوابش رسیدم.هر روز عاشوراست و هر روز ظالمانی هستند که از ظلمشون خوشحال میشن
احساس می کنم اگه امروز هم بود باز تنها می موند همیشه آدمهایی که حق رو می طلبن تعداد کمی هستن
و مـــاه مشــک به دندان از آسمـــان افتاد
و مشـــک مثل خود مـــاه پر شد از خنجـر
رسیــــــد متـــــن به جایـــــی کــــه
گل شکفته شش ماهه شد گلی پرپر
و بوســه زد به گلوگـــاه آسمان خورشیـــد
و فـــکر کـــرد بــــه راز وصیـــت مـــادر
حسین(ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود!
افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند...
(دکتر علی شریعتی)
دست شما درست.به قول قدیمی ها حق با علییست..
برای لینک هم ممنون.ctrl+F5 فراموش نشود!
عالی بود نوشتتون...................پر احساس و زلال.........موفق باشی
سلام
وب زیبایی دارید.من شعر ی را که در وبلاگتان گذاشته اید درستش را تقدیمتان می کنم :
کاشکی خاک حریم حرمت می بودم
می خرامیدی و من در قدمت می بودم
بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت
پیش ازین کاش گرفتار غمت می بودم .
خوشحال می شوم سری هم به من بزنید
سلام دوست خوبم.
وبلاگ من به روزه و منتظر تو دوست خوبم هستم که به کلبه درویشی من قدم بذاری.
موفق باشی
سلام .
دیگه سرِ ما رو نمی زنید .
اگه مشکلی نیست سری بزنید و بهره مندمان سازید .
راستی یادم رفت بگم که متن عاشوراییتون خیلی پرمغز و مفید بود . باریکلا به این دیدگاه .
بیندیشیم.
سلام بروزم اگه وقت کردی یه سربزن
یه مترسکم که تنها وسط مزرعه مونده
با غبون پاهامو بسته چیزی از تنم نمونده
دوتا دستامو بسته سوز سرد باد پاییز
دیگه تکراریه واسم غروبای سر جالیز
عمریه که چشم خستم رنگ خواب خوش ندیده
درد تنهایی و غربت منو از دلم بریده
وقت کردید بیاید از اونطرفها
سلام
به روزم .