وقتی شعرهایش را ورق می زنی٬ چشمانش پیش چشمانت است و صدایش آرام آرام از دور می آید و...
اگر می توانستم
اگر داغ، رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانست
طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد
اگر آسمان می توانست، یکریز
شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد
اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
اگر کوها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرفهای دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می توانستم
ای دور!...
از دور
یک بار دیگر ببینم...
(مرحوم دکتر قیصر امین پور)
وبلاگ جالب و قشنگی داری .
بهت تبریک می گم . و آرزوی موفقیت می کنم .
وب شما خیلی دیر بالا میاد اگه امکان داره سبکترش کن .
شاد باشی
اسفند 79 بود که سرود:
سهشنبه؛
چرا تلخ و بی حوصله؟
سهشنبه؛
چرا این همه فاصله؟
سهشنبه؛
چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ!
سهشنبه
خدا کوه را آفرید!
قیصر نرفته است. مانده است و سهم ما را از تمام کلمهها و واژه های عاشقانه می دهد....
سلام
واقعا شعر زیبایی ود از مرحوم امین پور
وبلاگ زیبایی دارید
موفق باشی.....شوریده
سلام
وبلاگ من اپ شده...منتظر حضور سبز شما
موفق باشید...شوریده
سلام
خدا رحمتش کنه ٬ خیلی زود از دست دادیمش...
سلام
ممنون از اینکه ب من سر زدید
منتظر اپ های بعدی شما هستم
شوریده
اگر عشق نبود تکلیف دلم چه بود
میدونستی قیصر شعر ایران سه شنبه رفت
خودش می گفت : سه شنبه خدا کوه را آفرید
سلام
من اپ هستم منتظر حضور سبز شما
شوریده
سلام
من اژ هستم و فقط منتظر تو هستم
شوریده
سلام رفیق!
که بوده است این مقدم به مؤخره عشق که پر کشیدنش هم این همه برکت داشته است برای واماندگانی چون من.....
آه قیصر.....!
و من عجیب یاد ناگهان چه زود دیر می شود ش می افتم.....شعر امروزمان باز هم تنهاشد.
اگر حرف های دلم بی اگر بود
سلام
چه انتخاب زیبایی و این قسمت شعر چقدر به دلم نشست:
اگر می توانستم از خاک یه دسته لبخند پرپر بچینم...
خدایش بیامرزد
تازه می شود،نو به نو داغ رفتنش...
من گرفتارم و نمی رسم بیام این طرفها...شما چرا!؟
به روزم...
سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی دارید. به حسن انتخاب شما تبریک می گم. شعر بسیار زیبایی بود. خدا رحمتش کنه.
با اجازه متن شعر به اضافه عکس مرحوم قیصر امین پور را کپی کردم. البته برای استفاده غیر تجاری.
موفق باشید.
یا مهدی ادرکنی