بهانه ای برای نوشتن
بهانه ای برای نوشتن

بهانه ای برای نوشتن

دنیای بزرگ آدم کوچولوها

- خاله! من امروز یه کار خوب کردم!

- چه کار خوبی؟

- می خواستم بَرقو روشن کنم، اول گذاشتم داداشم روشن کنه، بعداً خودم خاموشش کردم دوباره روشنش کردم(!) بابام گفته کار خوبیه (!)

 

                                                               ***

 

کاش سهممان از این دنیای بزرگ٬ همان احساس شادمانی پس از «کارهای خوب» کودکی هایمان بود!

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
قسم خورده دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ق.ظ http://ghassamkhorde.persianblog.com

سکوت ما که معنای زیادی داره ...
مال شما رو نمی دونم ...

شیما چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ق.ظ

می گفتم : « بالان »

می گفتند : « باران، کوچولو ! باران ! »

و به خدا از آسمان فقط بالان می بارید !

***
بالان می بارد

درست مثل باران

ابرها

اما

هنوز با همان زبان همیشگی شان حرف می زنند!!!

گل یخ چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://ww.mooshkooloo.blogfa.com

سلام
من نظرت رو قبول دارم راستش خودم هم کم کم داشتم به همین نتیجه می رسیدم ، برای همین زود نظرت رو ترتیب اثر دادم.

گل یخ چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:28 ق.ظ http://ww.mooshkooloo.blogfa.com

بچه ها سهم خود را از زندگی خوب می دانند و ما سهم بچگی خود را در غبار شلوغی رفت و امدها و کوچه ها، گم کرده ایم.

مریم چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:59 ب.ظ http://baan3117.blogfa.com

سهم تو تمام کودکی ام که باشد خوشبخت ترینی !
فقط دنیایت را تا آسمان بادبادک های من آبی کن !
باریدنش با من ! رنگین کمان اش تو !

محسن شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ http://www.ma-ba-vafa.blogfa.com

خیلی با حاله دوران کودکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد