بهانه ای برای نوشتن
بهانه ای برای نوشتن

بهانه ای برای نوشتن

و باز هم ابر...

نمی دونم چرا اینجوری شده ام...
آسمون دلم گرفته و هر قدر می باره باز هم ابریه...
از خودم منزجرم!
این بدترین احساسیه که هر از گاهی قلبم رو مختص خودش میکنه...
گاهی غریق لذت موفقیتهای آنی میشم و گاهی از یک شکست بزرگ سرخورده...

                            
تلاشهای بیهوده
                                        تا بوده همین بوده!

نمی دونم چرا باید زیباترین روزهای عمرم رو با خزان غصه همراه کنم؟...
نمی دونم ولی... نمی تونم!  
دستم را یارای جدال با قلبم نیست!
گاهی آنچنان در پیچ و تاب جاده زندگی سردرگم میشم که بودن فراموشم میشه!
و وقتی با یه تلنگر زمونه به خودم میام... حس می کنم سالهاست از خودم دور بوده ام...
انگار قرنهاست دستی بر آشیان دلم نکشیده ام...
چه راهی را آمده ام؟
درست آمده ام یا نه؟
گامهایم رو استوار می کنم....
...اما...نه...
فایده ای نداره!...
گذشته... همه چیز گذشته و حالا راهی پر نشیب و فراز و شاید صعب العبور در انتظارمه!...
احساس سنگینی می کنم...
...............
.......

چرا قلبم آروم نمیشه؟ 
انگار قصد داره تا ابد عذابم بده!

......
..............
جمعه خیلی دلم می خواست باهاشون همراه بشم؛ تا شاید شادی لحظات با دوستان بودن افاقه کنه و به زندگی برم گردونه؛ ولی... مسائل هسته ای اجازه نداد! 
در سه-چهار ساعت تنهاییم به جمع صمیمی دوستانی فکر کردم که حالا دیگه ازشون هیچ خبری نیست!... هر کسی یه گوشه این دنیای بزرگ!... یاد روزهایی می افتم که از هیاهوی دوستانشون لذت می بردم  و آرزو می کردم جمعشون هیچ وقت از هم پاشیده نشه! 
اما حالا...

                               
  عجب رسمیه رسم زمونه!

...............
.........
...
آقای هادیزاده
 عزیز
دوستان نیستند... اما هستند!... همیشه هستند!
این رسم روزگاره که دوستان رو از هم جدا می کنه و به دنبال سرنوشتی نامعلوم می فرسته. شاید می خواد وفاداریها رو امتحان کنه! اما... شاید چرخ گردون بگرده و دیدارها تازه بشه! امید قشنگترین چیزیه که میشه در این لحظات تنهایی بهش پناه برد! امید که روزهای آتی سرشار از عشق باشد!

تولدتون مبارک! 

نظرات 2 + ارسال نظر
هادی پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:29 ب.ظ http://www.mrhadizadeh.blogsky.com

شیما خانم
به خاطر لطفتون خیلی ممنونم
ما هم خیلی دوست داشتیم که کنارمون باشید ولی به هر حال به قول خودتون شما هم از دوستایی بودید که نبودید ولی بودید ...

و چه خوبه ابری بودن آسمون دل !!؟
و چه بده غم و سردرگمی !!؟؟
آره
خوبه و بده
خوبه به این خاطر که
شاید بهونه ای با شه واسه پیدا کردن خودت
و بده به این خاطر که
دیگه حتی از خودت بودن هم خسته شدی
آره
از خود خودت

ولی
یادت باشه که تو زندگی
یه لحظه هایی هست که
باید فقط از کنارشون عبور کنی
زیاد بهشون مجال خودنمایی ندی
و اونا رو با بهونه های واقعی بودنت پر کنی

آره
زندگی سخته
بعضیا می گن که اون قدر هم که فکر می کنیم سخت نیست
ولی
من مطمئن نیستم که
اون قدر هم که اونام فکر می کنن ساده باشه
زندگی یه جورایی یه هنره
البته
اگه قرار باشه که اون هنر بازیگری باشه
کار خیلی سخت تره
چون وقتی به خودت می آی که
بازیت تموم شده و تازه می فهمی که
فقط اون طوری که بقیه ازت خواستن بازی کردی
نه اون طوری که خودت
پس بد نیست که یه کمی به خودمون زحمت بدیم و
با کمی فکر کردن خودمون سناریویی رو که شایسته خودمونه بنویسیم
کاره خیلی سختیه
اول باید خودت باشی
بعد ببینی که آخر سناریو قراره که چی بشه (!!)
و بعد شروع کنی به نوشتن سناریو
ولی
ولی یه چیزی رو نباید فراموش کرد
فقط هر بار
واسه چن تا سکانس سناریو رو بنویس
آخه ممکنه که وسط یه سکانس
همه چیز عوض بشه و
مجبور بشی که یه جور دیگه بنویسی
یعنی این که
خودت
به دست خودت
یه چیز دیگه رو رقم می زنی
یه چیزی که
با ایده های قبلیت تفاوت داره
ای بابا
این که باز همون چیزی شد که الان هست
نمی دونم
بهتره یه کاری کرد
ضبط بعضی از سکانسها رو متوقف کرد
آره
این بهتره
پس فعلا
کااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات



مریم شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 ق.ظ http://baan3117.blogfa.com



آن چه بوده است همان است که خواهد بود . و آن چه شده است همان است که خواهد شد . و زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست . == پائولو کوئیلو

انکار درد شایسته عبور نیست . کمی آرام گیر . دلتنگی طنین یست که تو را به خویش می رساند . آوای تحولی بزرگ که روزنه ای جدید بر فردای توست . و همیشه اینرسی سکون است که می خواهد در جا بزند . در معاشرت های گذشته . دلخوشی های فراموش شده . افقی روشن در برابر توست فراموش نکن اولین گامی را که برداشتی عازم سفری شده ای برای دیگری بودن و به یاد داشته باش هنر پارو زدن در دریای طوفانی ست وگرنه کناره گرفتن برای غرق نشدن کار هر کسی است غیر از تو . تو شایستگی پیروزی داری ... و هیچ
گاه خود را محکوم به آنجه نیستی نکن.........که حیات شایسته توست
........................................
..................
........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد