مدتهاست که نوشتن را فراموش کرده ام...
مدتهاست قلم را با انگیزه به رشته تحریر درآوردن احساسات به اهتزاز در نیاورده ام...
مدتهاست در طبیعت عاشقانه کنکاش نکرده ام...
مدتهاست... اما...هنوز...
قلبی برای فشرده شدن؛
چشمانی برای کنجکاوانه نگریستن و عاشقانه گریستن؛
و دستانی برای نوشتن وجود دارد!
همچنان زندگی در جریان است...
اگر شناگر خوبی باشم حتما خواهم توانست امواجش را در هم بکوبم و پیش روم...
موفق باشی
سبز باشی